مسابقات جام رمضان سال 96 به پایان رسید و ملوان با انبوهی از بازیکنان بزرگ قهرمان شد. نظرسنجی انجام شده پیش از آغاز مسابقات تیم ملوان و جوانان را بخت های نخست قهرمانی پیش بینی کرده بودند. حضور ستاره های دوره قبلِ مسابقات مانند احمد عوضی و محمد فرهمندزاده ترس را در دل هر رقیبی می انداخت به این دو بازیکن بازیکنانی همچون رسول و رضا فرهمند زاده، محمد آروند، ابراهیم ایمانیفرد، حسین کرمی، ابراهیم بهروزی و محمدعلی ایمانیفرد و البته محمد کرمی را اضافه کنید تا غنای ستاره ها و بازیکنان بزرگ را در این تیم ببینید.
قبل از مسابقات پیش بینی ترکیب اصلی و تعویض ها یا ممکن نبود یا اگر ممکن بود رنگ و بوی دلخوری تعدادی از آنها را می داد. اما این تیم نه تنها با اتحاد پیش رفت و کسی در این بین دلخور نشد بلکه با همدلیِ بی نظیر مرحله به مرحله پیش رفت تا جام قهرمانی را به دست قاسم گل افشان سپرد. سوالی که پیش می آید آنست که چرا این جمع اینقد متحد پیش رفت؟؟ چرا هیچکس قهر نکرد؟؟
پاسخ را باید در یک اصل در هر ورزش گروهی یافت. امروزه نظم و انضباط ضروری ترین امر در ورزش های تیمی است. مثال روشنش تیم فوتبال آلمان است. در حالی که بازیکنان بزرگ آلمان در تعطیلات تابستانه حمام آفتاب می گرفتند بازیکنان جایگزین در تمام رده های سنی موفق حاضر شدند. رکن اساسی را در نظم، شرح وظایف و مسئولیت پذیری این مدل تیم ها باید یافت. ستاره ها در چهارچوبِ طرح و برنامه های منظم فرصت درخشش می یابند وگرنه فوق ستاره آرژانتینی ممکن بود اگر لطف داور صرب نبود همین نایب قهرمانی جام جهانی را هم در برابر نظمِ تیمیِ کیروش به چشم نمی دید.
برمیگردیم به تیم ملوان، در این تیم 3 نفر سهم عمده ایی در این نظم ایفا کردند.
نفر اول: ابراهیم بهروزی(فرزند اسفندیار)
مردی باشخصیت، با روابط عمومی بالا که به همه احترام میگذارد و احترام متقابل به سمتش سرازیر می شود. درک تاکتیکی بالایی دارد و با وجود آمادگی بدنی ترجیح داد در تمام بازیها تنها در کنار تیم باشد و به تزریق روحیه، تشویق و حمایت بپردازد.
نفر دوم: اصغر کرمی
هنوز هم بهترین است. حتی اگر کمرش ساز مخالف بزند و بدنش ناآماده باشد. شخصیت مستقل و کاریزماتیک او نه تنها محبوبیت تیم ملوان را بیش از پیش کرده بود بلکه برای بازیکنان نیز قوت قلب و اهرم پیشگیری از هر نوع بی نظمی بود. مثل یک سرمربی با جدیت به نکات ریز و درشت تیم می پرداخت و با مدیریت تعویض ها تیم خود را در شرایط مختلف مناسب با آن دقایق ارنج می کرد.
نفر سوم: ابراهیم ایمانیفرد
بی شک او موثرترین عنصر در نظم و اتحاد بازیکنان تیمش بود. با وجود آمادگی بدنی کاملا مناسب، بیرون نشست تا حواشی و اتفاقات بیرون را کنترل کند. هر جا نیاز بود با شور و هیجان به تیمش انگیزه داد و هرجا لازم دید با آرامش به درخشش بازیکنانش نظاره نشست. فرض کنید شما بازیکن تیمی هستید که ابراهیم ایمانیفرد در اوج آمادگی شما را به زمین میفرستد و در ضمیر ناخودآگاهتان هیچ چیز را جز رضایت او نمی خواهید.
بیایید از بالا به کلیت تیم های حاضر نگاه کنیم. بجز معدودی اکثریت بدون مربی بودند، بازیکن ها صاحب اختیار تعویض های خود بودند و بازیکنایی را می توانستید بیابید که کاملا انرژی شان تخلیه شده بود اما بار مسئولیت برد تیمشان چنان بر دوششان سنگینی می کرد که حاضر نبودند برای دقایقی هم از زمین بیرون بروند.
نمونه ی فاحش این موضوع در دیدار فینال مشخص بود. تیم جوانان یک مثال کاملا روشن از این نوع تیم ها بود. چندین بازیکن این تیم دیگر این شرایط را تاب نیاورند و از ادامه انصراف دادند اما همان چند بازیکن باقی مانده نیز فرصت چندانی در ترکیب اصلی بدست نیاورند. در واقع با 4 بازیکن و یک دروازه بان در برابر بهترین ملوان ممکن پر از ستاره های بومی و البته سه مربی با نتیجه ایی فاحش نتیجه را واگذار کردند. و اگر از بالا به کلیت این فینال دقت شود بردِ نظم، گذشت و همدلی در برابر فوتبال سنتی به وضوح قابل لمس بود.
شاید زمان آن رسیده است که تیم ها یک گام به جلو بردارند و به اهمیت مربی با خصوصیات رهبری در بیرون از زمین پی ببرند.
✍️امین ضرغامیان