هوا گرم بود و رطوبت خفه کننده ، در برابر در برابر لشکر گرما ، دو پنکه سقفی نا امید و خسته  ، دیگر یارای مقابله نبود .  نبردی بود نابرابر .

اما در زیر این هیاهوی خاموش مبارزانی که نه گرمای طاقت فرسا و نه چیز دیگری مانع عزم راسخشان می شد و تنها با سلاح اراده و کلمن آبی که سهم هر یک نصف لیوان آب نصبتاً خنک می شد ، با سپاه مشکلات "کمبود جا ، نبود وسایل فنی دست و... " پنجه نرم می کردند . 

درددل فراوان داشت . از اینکه قهرمانی پارسالشان به نام آبپخش ثبت شد ، بنر تبریک قهرمانی امسالشان را پاره پاره کردند ، شایعه گرفتن سالن تمرینشان و تبدیل آن به سالن بدن سازی به گوش می رسید .و و و ...

اما در پس این رنجنامه ها اخبار مسرت بخششان هم جای شنیدن دارد . از اینکه همین چند مدت پیش موفق به ثبت هیئت شدند ، باشگاه کلل را در زیرمجموعه هیئت خود رااندازی کردند و در حال آموزش شاگردان بناری خود هستند .

اما در آخر این نوشته تو را به دعا خیر و آرزوی موفقیتی می خوانم که برای همه ماست .!